معاهدهء تاریخی مـیـر چـاکر اعظم رند و مـیـر گـوَهرام لاشاری
( 25 رجب المرجب 957 هجری برابر با سال 1550 میلادی )
********************************************
جنگهای میرچاکر و میر گوهرام در زمان جوانی و غرور دو شاه بلوچ رخ داده است سنین میر چاکر و میر گوهرام در این دوره بین سی تا سی و پنج سال بوده است که احساسات و غرور بر عقل و اندیشه غالب بودند .
بنابر شواهد و اسناد تاریخی و اشعار بجا مانده از این نبردها جنگهای میر چاکر و میر گوهرام در دهه 1520م. شروع شده و معاهدهء صلح آنها در بیست و پنجم رجب المرجب 957 هجری برابر با سال 1550 میلادی امضا شده است .
بین سپاهیان میر چاکر و میر گوهرام در سالهای 1520 تا 1550 میلادی ،25 نبرد نامی صورت گرفته است که سه نبرد بسیار خرد کننده و عظیم بوده اند . نبرد اول نبرد « دابانی » است که سپاهیان میر چاکر غلبه مینمایند . نبرد خرد کننده و بزرگ دوم نبرد « نلی » یا « ناڑی » است که ارتش میر چاکر مغلوب سپاه میر گوهرام میشود و نبرد نهایی نیز نبردی خرد کننده ای بوده است که سپاه میرچاکر به همراهی سپاه شاه حسین ارغون پادشاه قندهار بر سپاهیان میر گوهرام غالب میشود .
بین سپاهیان میرگوهرام در طی سی سال جنگ ، بیست و پنج نبرد رویا رو صورت گرفته که ده بار سپاه میرچاکر و پانزده بار سپاه میر گوهرام مغلوب میشوند .
در نبردهای میرچاکر و میر گوهرام بیش از یکصد هزار مرد جوان و نوجوان جنگی از دو طرف و هزاران زن شمشیر زن کشته شده اند .
در اینجا برای نمونه به چند بیت از اشعار بجا مانده از نبرد « نلی » اشاره میکنیم :
اشعار میر چاکر و میر گوهرام در باره نبرد « نلی » :
************************************
از نبرد « نلی » اشعار بسیار روشن و گویایی از دوطرف بجا مانده است . اشعاری که به احتمال زیاد سرایندگان آنها همانا خود میر گوهرام و میر چاکر بوده اند .اشعاری که مدح حماسه سازان از جانب حریفان آنهاست . برای مثال به شعر و نظم بیمانند میر گوهرام که برای میر چاکر بعد از فتح « نلی » سروده و فرستاده است اشاره مینماییم :
« چاکر گر آزمان ءَ پدگ بند ئے
ڈاڈر ءِ جمپاں په سر ءَ زیر ئے
سربُر ءَ اِستین ءِ جن ئے تهت ءَ
پَئور و اِستاراں په اِسپر سِند ئے
هاریں « میران » ءَ په گِدار گِندئے
کـُشتگ من نامانی مَلِک میران
پروشتگ من رِندانی بَزیں دیوان
هاجی ، شیهک ، اومر و گوهرام
هر چار همنامیں سماهیلاں
هر دو سُهراباں اومراییناں
تئی هسن نوتکی گوں نهیں بچاں
تئی سری رنداں مرد کـُشیں « هالی »
کشتگ و ، دپ بوج انت مزارانی ... »
چاکر ( میر )گر بر آسمان پله بسازی
بتوانی کوهها و تپه های « ڈاڈر » را بر سرت قرار دهی
بتوانی تخت سلطنت خود را بر اریکهء رعد و بر فراز ابرها استوار نمایی
و با سپر خویش ستاره های دب اکبر و دب اصغر را از جای برکنی
تو « میران » سیل آسا را برای لحظه ای هم نخواهی دید
من « میران » اسطوره ها و حماسه ساز را کشته ام
من مجلس پرپشت رندان را کم فروغ ساخته ام
« هاجی » ، « شیهک » ، « اومر » و « گوهرام » را
با هر چهار سپهسالار « سماهیل » نامت را
هر دو سُهراب دلاور و سرکش تو را
با فرمانده حسن نوتکی و نه فرزند دلاورش
و پر آوازه ترین لشکر شکنت « هالی » را
من کشته ام و اجسادشان را
برای افطاری به شیرها سپرده ام
توجه نمایید که چگونه میر گوهرام از جنگجویان و سرداران جنگی میر چاکر که توسط سپاه وی کشته شده اند ؛ همچون فرزندان خود با هزار احترام و بزرگواری یاد مینماید و حقیقت هم این است که میر چاکر و میر گوهرام همچون دو برادر تنی بوده اند که در بارگاه میر شیهک پرورش یافته بودند و میر شیهک که رئیس یکصد و هشت ایل و قبیله بلوچ بوده است و مردی بسیار عدالت پرور و دور اندیش بوده است .
نظم میر گوهرام بسیار زیبا در نوع خود است که نه رجز خوانی است و نه نوحه سرایی ، بلکه ستایشگر حماسه سازانی است که در سپاه حریف وی قرار داشته اند .
میر چاکر در اشعارش هرچند به جزئیات همچون میر گوهرام نپرداخته است اما در اشعار مربوط به نلی در جواب شعر میر گوهرام ؛ بعد از گلایه هایی مختصر ، اعتراف مینماید :
« کاینت پیگام گوں ڈگاریاں
شئیر گونا شهر گولیں اگازیاں
تئی دپ ءِ بد بویں رسالتاں »
یا
« تو دَپ ءَ هپتاد شاهر ءِ مٹ ئے
نئیکه په دروگ ءِ بندگ ءَ گٹ ئے
تئی دپ ءَ دروگے زیادهیں بستگ
تئی سر ءَ گرانیں اُگدهے زرتگ
من هپت براں چَنڈینتگ تئی بالاد
گوهرام وتی پیشیگیں براں گِیرآر
مئیگ و وتی جنگانی پداں شر چار
من کشتگ تئی نودبندگ مڑایانی...»
" پیامهایت توسط دهقانان میرسند
و اشعارت با رامشگران دوره گرد
همه گواه آرزوهای بد تو هستند "
یا
" تو در گفتار همتای هفتاد شاعر هستی
و نه احتیاجی به دروغ گویی داری
دهانت دروغی اضافی سرهم کرده است
و برای خودت مسئولیت سنگینی را پذیرفته ای
من هفت بار ، رعشه بر اندام تو انداخته ام
« گوهرام » از جنگهای گذشتهء بین ما خودت یادی بنما
به جنگهای رخ داده بین ما نگاهی بیفکن
من « نودبندگ » افتخار آفرین تو را کشته ام..."
و « نودبندگ » پدر میر گوهرام بوده است که در جنگی شدیدا" زخمی شده و از میدان جنگ بدر برده میشود و بر اثر همین زخم ها در میگذرد . و در جایی دیگر میرچاکر در باره جنگ « نلی » میگوید :
« چه هپتسد بنگویں ورنایاں
که پاگش په کهیبے بستاں
بور اِش بے لگاماں تاتکاں
آهاں په نشان یکے نے
تیگاں چرتگنت هَدنی آں
زهمانی رَهاں زوریناں ... »
« از هفتصد جوان رشید و دلاور
که دستار بزرگ خویش را با شکوه میبستند
و اسبهایشان را بدون افسار میتاختند
از آنها حتی یک نفر باز نگشته است
همه طعمهء شمشیرهای آخته و تشنه گردیده اند
تیغ های بُرّان و بیرحم ...»
حالا تصور چنین جنگهای وحشتاکی را بنمایید که ابزار جنگ فقط شمشیر ، خنجر ، تبر ، نیزه و ... بوده است ، چگونه فقط در یک جنگ از سپاه هفتصد نفرهء شمشیر زنان اسب سوار میر چاکر حتی یک نفر جان سالم بدر نبرده است و صدها سردار و سپهسالار نامدار جنگی دو طرف طعمهء شمشیرهای آخته و کین دو شاه بزرگ بلوچ گردیده اند ...
« چاکر کینگاں کوتاه کن ! » چاکر به کین خود پایان بده !
****************************************
در اولین روزهای صف آرایی میر چاکر علیه میر گوهرام دهها نفر از جوانان رشید و سرداران دلیر میر چاکر و از جمله میر « میران » خواهر زاده میر چاکر ، چاکر را از جنگ نهی و باز میدارند . افراد با سواد نیز به چاکر صریحا" میگویند : « چاکر ! کینگاں کوتاه کن » یعنی چاکر به کین خود پایان بده ! اما میر چاکر به اندرزهای هیچکس وقعی ننهاد و ... اما گذشت زمان مصداق ضرب المثل بلوچی شد که عکس آن را گفته است .
در بلوچی میگویند : « پیر بوت و میر نبوت » یعنی پیر شد ولی وجدانش بیدار نشد و صاحب کمال و دانایی نشد ! وجدان میر چاکر و میر گوهرام در سنین پیری و کهولت بیدار شد و آنها را به پذیرش اشتباهاتشان واداشت و بر همین بستر بود که هر دو به اندرزهای آگاهان و پیران بلوچ گوش سپرده و به نوشتن معاهده ای خردمندانه دست زدند . معاهده ای که به جنگهای سی ساله برادر کشی بلوچها پایان داد . معاهده ای تاریخی که ماحصل خونریزی های فراوان و برادر کشی ها و ویران شدن قرا و آبادیهای زیاد بود . معاهده ای که در آن از اشتباهات دو جانب و خونهای فراوان ریخته شده از دو جانب سخن رفته است .
معاهدهء میر چاکر و میر گوهرام سند افتخاری برای این دو بزرگمرد است که با خونها و رنجهای بسیار جانکاه و جانگداز تهیه شده است . چنین معاهدات و چنین روزهایی را میبایست هر چه با شکوه تر تجلیل نموده و جشن گرفت که به رنجهای بسیار پایان دادند و از خونریزی های بیشتر و جنگهای برادر کشی بیشتر جلوگیری نمودند و از نسل کشی بلوچ بدست بلوچ مانع شدند .تجلیل از چنین روزهایی سبب میشود که ما بیشتر تاریخ خود را کاویده و با آگاهی از گذشته ، مانع تکرار سرگذشت تراژدیک نیاکان خود باشیم .
چنین روزهایی حقیقتا" بزرگ هستند چرا که با خون هزاران سرمچار و جانباز بلوچ ، با خون صدها خردمند دلسوختهء ملت خود حاصل شده اند .
تجلیل و بزرگداشت چنین روزی ، تجلیل از خون میران ها ، نودبندگ ها و کلیهء شهدای گرانمایهء ملت و تاریخ درخشان ماست و نیاکان و اجداد ما به جهانیان نشان دادند که بلوچها میتوانند بیرحمانه با هم نبرد نمایند و میتوانند مردانه با هم به مصالحه دست یابند و پای معاهدات خود مردانه بایستند ...
اهم ضرورت دارد تا هر ساله در بیست و پنجم ماه رجب ، بزرگان همه اقوام بلوچ بخصوص بزرگان یکصد و هشت قبیله و طایفه ای که همراه میر چاکر و میر گوهرام بوده اند گرد هم جمع شده و بر میثاق صلح میر چاکر و میر گوهرام سوگند یاد نمایند تا خون هیچ بلوچی بدست بلوچی دیگر بیجهت ریخته نشود . میثاق میر چاکر و میر گوهرام با خونهای گزاف بدست آمده است . پاسداشت این میثاق ، گرامیداشت خون شهدای بلوچ ، یاد آوری اشک یتمان و مادران داغدار و خواهران دلسوخته جنگهای آن دوران است ! یادی از آوارگان و بیوه های زنده در آتش بیخانمانی آنزمان است ...
و ضرورت دارد تا روشنفکران بلوچ ، در ایفای این عهد ، وظیفه خود را هر ساله ادا نموده و تاریخ این معاهدهء تاریخی را دستاوردی از تلاشهای ملی خود ارزیابی نمایند . خوب است در این راستا به بازیابی گور شهدای جنگهای خونین برادر کشی ملی خود اقدام نموده و از آثار گورستانهای فوق بعنوان آثاری ملی حفاظت نماییم و در همین راستا به بازسازی آرامگاههای میر چاکر و میر گوهرام اقدام نماییم ! یادآر ، زشمع های تاریخ یاد آر !
25 رجب سال 2015 برابر با چهارصد و شصت و پنجمین سالروز معاهدهء صلح میر چاکر و میر گوهرام است !
گرامی باد 25 رجب هر سال !
****
سلام وقت بخیر خدا قوت
چرا برای این داستان مرجع و منبع معتبری بیان نکردید
کاش یه کم تفکر داشتند تا این جنگها شکل نمی گرفت الان بلوچ توی این حال و روز نبود
وب خیلی خوبی دارین هم وبتون هم قالبتون خییییلی قشنگه
6508